انتظارات عقلانی


در اقتصاد، هر تصمیمی براساس پیش‌بینی آینده و انتظاری که شما از آینده دارید اتخاذ می‌شود. مثلاً اگر چتر همراه خود می‌برید به این دلیل است که پیش‌بینی می‌کنید ممکن است باران ببارد یعنی انتظار باران دارید. اگر مردم پیش‌بینی ‌کنند که سکه، بازار پررونقی خواهد داشت، همه سکه می‌خرند. یا اگر مردم فکر کنند، مهندس شیمی شدن درآمد بالایی خواهد داشت، ممکن است تعداد افرادی که در این رشته‌ درس بخوانند افزایش ‌یابد. همین‌طور اگر انتظار داریم که تقاضا و قیمت شیر افزایش یابد سرمایه‌گذاری در گاوداری‌ها افزایش خواهد یافت.


مثالی در این زمینه می‌تواند به ما در فهمیدن بهتر این نظریه یاری رساند. فرض کنید شما خودرویی دارید که سال‌ها از آن استفاده کرده‌اید و نسبت به صحت و سلامت آن اطمینان دارید. اکنون ممکن است شما اطلاع تازه‌ای از خودرو دریافت کنید، به طور مثال ممکن است از درون موتور خودرو صدای ناهنجاری بشنوید. پرسش این است که آیا میزان اطمینان شما به خودرو براساس میانگین اعتمادی است که در سال‌های گذشته به آن داشته‌اید؟ سوال دیگر این است که شما با شنیدن صدای ناهنجار، چه تصمیمی می‌گیرید؟ خودرو را متوقف می‌کنید و براساس صدایی که از موتور خودرو شنیده‌اید، دیگر حرکت نمی‌کنید یا برعکس، به حرکت ادامه می‌دهید؟ نظریه انتظارات عقلانی می‌گوید مردم، خودرو را متوقف می‌کنند و براساس پیام تازه‌ای که از خودرو دریافت کرده‌اند، تصمیم تازه‌ای می‌گیرند. «به این ترتیب مردم صرفاً به اطلاعات گذشته در تصمیم‌گیری اکتفا نمی‌کنند و به دریافت اطلاعات تازه بلافاصله واکنش نشان می‌دهند و این اطلاعات، خیلی زود در تصمیم‌گیری آنها اثر می‌گذارد» .


«نظریه انتظارات عقلانی در عین حال به سیاست‌گذار گوشزد کرد که فرآیند سیاست‌گذاری یک سویه نیست و با اتخاذ هر رویکرد تازه، مردم براساس درکی که از سیاست‌گذار و فرآیند سیاست‌گذاری دارند، موضع خواهند گرفت. این نظریه می‌خواست بگوید که اقتصاد برآیندی از سیاست‌گذاری و در عین حال تصمیم‌گیری فعالان اقتصادی است و مادامی که مردم از تغییر جهت‌گیری‌ها و رویکردها آگاه شوند، این آگاهی روی تصمیم اقتصادی آنها اثر‌گذار خواهد بود.»



به عنوان مثال، همه می‌دانند که افزایش حجم پول در اقتصاد منجر به افزایش سطح قیمت‌ها خواهد شد. فرض اول را به سختی می‌توان نقض کرد زیرا منطقی نیست که فردی اطلاعاتی که مربوط به منافع شخصی‌اش بوده و در دسترس است را در تصمیم‌گیری‌هایش ندیده بگیرد. فرض دوم کمی خدشه‌پذیر است زیرا ممکن است همه آحاد اقتصادی از روابط اقتصادی مطلع نباشند یا قدرت کافی برای تجزیه و تحلیل اطلاعات اقتصادی نداشته باشند. این اشکال را معمولاً اینگونه پاسخ می‌دهند که لزومی ندارد همه مردم اقتصاد خوانده باشند بلکه در زمینه تصمیم‌گیری‌های اقتصادی معمولاً اتحادیه‌های کارگری و کارمندی به عنوان نماینده‌های نیروی کار وارد مذاکره با کارفرمایان می‌شوند و اتحادیه‌ها نیز از مشاوران و خبرگان اقتصادی استفاده می‌کنند. اگر این دو فرض در مورد نحوه شکل‌گیری انتظارات مردم درست باشد، آنگاه می‌توان گفت که آحاد اقتصادی جامعه به صورت فعال با انواع شوک‌های اقتصادی مانند سیاست‌های مالی دولت و سیاست‌های پولی بانک مرکزی برخورد کرده برای بهبود سطح زندگی خود عکس‌العمل مناسب نشان می‌دهند.


«برخی به اشتباه فکر می‌کنند که نظریه انتظارات عقلانی به این معنی است که مردم در انتظارات‌شان خطا نمی‌کنند. نظریه انتظارات عقلانی دلالت بر این دارد که مردم در نحوه شکل‌گیری انتظارات و تصمیم‌گیری‌های اقتصادی خود اشتباه سیستماتیک نمی‌کنند. معنی‌اش این نیست که کسی در برآورد آینده اشتباه نمی‌کند، بلکه به این معنی است که اگر کسی متوجه اشتباه در برآوردی که قبلاً کرده بود شد، دیگر آن را آگاهانه تکرار نمی‌کند»

یعنی اگر شما در سال گذشته انتظار داشتید که نرخ تورم امسال 15 درصد باشد، ولی مشاهده کردید که نرخ تورم 20 درصد شده است، آنگاه شما همان اشتباه را سال بعد تکرار نخواهید کرد، بلکه نرخ تورم سال بعد را براساس اطلاعات جدید و با فرض اینکه همه عواملی که بر تورم تاثیر دارند تغییر نکنند، 20 درصد پیش‌بینی خواهید کرد. اگر سال بعد هم نرخ تورم، رقم دیگری بود، بلافاصله انتظارات خود را مجدداً براساس اطلاعات جدید تعدیل خواهید کرد. بنابراین، در اینجا فرض می‌شود که مردم هنگامی که انتظاراتشان در مورد متغیرهای اقتصادی شکل می‌گیرد فریب سیاست‌های دولت را نمی‌خورند و در عین حال خود را نیز با عدم استفاده از اطلاعات در دسترس یا کنار گذاشتن قوانین اقتصادی فریب نمی‌دهند.

می‌دانید به دوستم که از من سوال پرسیده بود چه گفتم؟ به او گفتم: هرچه دولت بگوید عکس آن خواهد شد.

درمورد سرمایه‌گذاری و بورس هم فکر می‌کنم همان مثال خودرو،کاملا گویا باشد. اگر فرض کنیم بورس تهران‌خودرو قابل اعتمادی در سال‌های گذشته بوده، اکنون از گوشه و کنارآن صداهای تازه (پیام‌های تازه) می‌شنویم بنابراین فکرمی‌کنم باید با هر صدا ایستاد و دوباره تحلیل کرد. نمی‌توانم سرمایه‌گذاری بلندمدت را توصیه کنم بنابراین می‌گویم به در حالت آماده‌باش سرمایه‌گذاری کنید. از این خودرو هر لحظه صدای تازه‌ای بلند می‌شود و شما باید فردی تحلیلگر و آشنا به امور باشید اگر نه قید سرمایه‌گذاری را بزنید و از بورس خارج شوید.